قاتل دختر جوان با شرط خرید جهیزیه برای ۸ عروس بخشیده شد

به گزارش رکنا، رسیدگی به پرونده این پسر جوان که چند ساعت پس از ارتکاب قتل خود را به پلیس معرفی کرد، از خرداد سال ۹۴ آغاز شد. پسر جوان با حضور در کلانتری به قتلی که روز گذشته انجام داده بود، اعتراف کرد و زمانی که مقابل افسر کشیک کلانتری نشست، گفت: از مدتی قبل تصمیم به ازدواج با شقایق گرفته و این تصمیم را با خودش در میان گذاشته بودم، اما او هیچ علاقهای به من نداشت و میگفت قصد ازدواج ندارد. این اواخر متوجه شده بودم او میخواهد با پسر دیگری ازدواج کند.
پسر جوان در مورد ماجرای منجر به مرگ شقایق گفت: برای اینکه او را از تصمیمی که گرفته بود منصرف کنم، با ماشین سر راهش رفتم و با خواهش و تمنا از او خواستم سوار شود تا کمی باهم صحبت کنیم. شقایق اول نمیخواست سوار شود اما وقتی پافشاری من را دید و فهمید دستبردار نیستم، به ناچار سوار شد. بین راه هرچه اصرار کردم با من ازدواج کند، قبول نکرد. من همچنان دلیل مخالفتش را میپرسیدم و اصرار میکردم با من ازدواج کند، آنموقع بود که ناگهان عصبانی شد و شروع به داد و فریاد کرد.
متهم ادامه داد: من که انتظار چنین رفتاری را نداشتم و فکر میکردم موفق میشوم او را قانع کنم، از این واکنش غیرمنتظره شقایق ترسیدم و با خودم گفتم الان مردم متوجه ما میشوند و فکر میکنند من قصد آزار او را دارم یا او را دزدیدهام و برایم دردسر میشود. به همین دلیل دستم را روی دهانش گذاشتم تا داد نکشد، اما لحظاتی بعد متوجه شدم نفس نمیکشد. بعد از آن بود که ترسیدم و نمیدانستم چه کاری باید بکنم، تا صبح کنار جسد شقایق گریه کردم. صبح به یکی از دوستانم زنگ زدم و او گفت فوری خودت را به پلیس معرفی کن. الان هم به توصیه دوستم گوش کردم و جسد شقایق هم در ماشینم نزدیک کلانتری است.
با این گفتههای پسر جوان، گروهی از ماموران بلافاصله به محل پارک ماشین او رفتند تا تحقیقات آغاز شود. پس از پیدا شدن جسد بازپرس جنایی در جریان قرار گرفت و دستور داد جسد دختر کشتهشده به پزشکی قانونی منتقل شود.
در نهایت، با تکمیل تحقیقات پرونده به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و متهم جوان در دفاع از خود گفت: از قتلی که مرتکب شدهام بسیار پشیمان هستم و در تمام این مدت در زندان سعی کردم برای مقتول خیرات بدهم تا روحش در آرامش باشد. من از اینکه شقایق را از دست بدهم، میترسیدم و آن روز هم سر راهش رفتم تا از زندگیام بیرون نرود.
در حالی که متهم جوان ابراز پشیمانی میکرد، اولیای دم همچنان خواهان قصاص بودند و با توجه به درخواست آنها قضات دادگاه رأی به قصاص صادر کردند. در ادامه روند رسیدگی با تایید حکم قصاص متهم در دیوان عالی کشور، پرونده برای اجرای حکم قصاص نفس به شعبه اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارجاع شد. در دادسرای امور جنایی نیز با وجود برگزاری چند جلسه صلح و سازش از آنجا که اولیای دم هنوز خواهان قصاص بودند، نام پسر جوان در لیست محکومانی قرار گرفت که قرار بود حکمشان اجرا شود. پس از آن، متهم در روز موعود به محوطه اجرای حکم زندان منتقل شد اما اولیای دم در آخرین لحظات با خواهشهای قاتل جوان و اصرار خیرانی که در محوطه زندان حضور داشتند، به قاتل مهلت دادند.
در ادامه با پایان رسیدن مهلت، بار دیگر نام متهم در لیست محکومان به قصاص قرار گرفت و محکوم جوان بار دیگر خود را در چند قدمی چوبه دار تصور میکرد اما چند ساعت مانده به اجرای حکم، مادر مقتول با مراجعه به زندان از قصاص قاتل دخترش گذشت کرد. او شرطی برای بخشش گذاشت و گفت: هیچ چیز نمیتوانست نظر مرا تغییر دهد و واقعاً دلم میخواست قاتل را قصاص کنم. با خودم میگفتم فرزندم زیر خاک است و قاتل او هم نباید زنده باشد. دفعه اول هم که مهلت دادم، به اصرار شوهرم بود که از من خواست فرصت بدهم، وگرنه من تصمیم خودم را گرفته بودم.
او ادامه داد: برای دومین باری که نام محکوم در لیست قرار گرفت، به شوهرم گفتم دیگر اصرار نکند و من تصمیمم اجراست، تا اینکه ساعاتی قبل از اجرای حکم خوابم برد. خواب دیدم در حرم امام رضا (ع) هستم و قاتل دخترم هم آنجاست. او خودش را روی زمین انداخته بود و با گریه و زاری میگفت امام رضا (ع) هر کسی برای ضمانت نزد تو آمده، به او نه نگفتی. تو ضامن خیلیها شدی و ضامن من هم باش. آنجا بود که خجالت کشیدم و با خودم گفتم باید او را ببخشم، اما یک شرط دارم. من آرزوها برای دخترم داشتم و دلم میخواست او را در لباس عروسی ببینم. از قاتل میخواهم جهیزیه هشت دختر که وضع مالی خوبی ندارند را بدهد و آنها را برای ماه عسل به مشهد بفرستد.
پس از آن بود که با قبول این شرط از سوی قاتل، او از مرگ نجات یافت و گفت: من در تمام این مدت از امام رضا میخواستم که مرا نجات دهد و ضمانت کند. نذر کردهام به محض آزادی به زیارت امام هشتم بروم.