چرا غنی سازی؟ ـ 3 | هزینه ـ فایده فناوری هسته ای

گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم: موضوع دستیابی جمهوری اسلامی به فناوری صلحآمیز هستهای در طول دو دهه گذشته از موضوعات اساسی و مهم در افکار عمومی بوده است. در این میان برخی از سر دلسوزی و برخی از سر غرضورزی سؤالات و شبهاتی در افکار عمومی مطرح کردهاند که باید برای صیانت افکار عمومی در برابر این شبهات و سؤالات به آنها پاسخهایی مستدل و منطقی داد. این تلاشهای تبیینی باعث خواهد شد سیاستهای عزتمندانه نظام اسلامی عمومیسازی شده و علاوه بر همراهی مردم با مسئولان در ایستادگی در برابر زیادهخواهیهای دشمنان نسبت به تلاشهای دانشمندان جوان کشور که توانستهاند برخلاف محدودیتها و مانعآفرینیها چنین افتخاری را در عرصه علم و فناوری برای کشور به ارمغان بیاورند احساس افتخار کنند.
در این نوشتار تلاش خواهیم کرد به برخی از این سئوالات و شبهات پاسخ دهیم.
1- وقتی فناوری هستهای از نظر اقتصادی به صرفه نیست، چرا باید بر داشتن آن اصرار کنیم؟
هزینه-فایده فناوری هستهای را نباید صرفا با مولفههای اقتصادی سنجید؛ در روابط بینالملل، اعتبار (Credibility) یک کشور، نقشی کلیدی در میزان نفوذ و موفقیت سیاست خارجی آن دارد. توانایی یک کشور در دستیابی و حفظ فناوریهای پیچیده، به ویژه در مواجهه با مخالفتهای بینالمللی، به طور مستقیم بر اعتبار آن تأثیر میگذارد.
برنامه هستهای ایران و به خصوص دستاورد غنیسازی، نمادی از اراده ملی برای پیشرفت و استقلال و پایداری در برابر فشارهای خارجی است. عقبنشینی از این دستاورد پس از سالها سرمایهگذاری مادی و معنوی و تحمل هزینههای گزاف تحریم، میتواند در صحنه بینالمللی به عنوان نشانهای از ضعف اراده یا شکست در برابر فشارها تلقی شود. این امر میتواند دشمنان را به تشدید فشار در سایر حوزهها (مانند برنامه موشکی یا سیاستهای منطقهای) ترغیب کند. در این قرن قدرت کشورها بیش از هر زمان دیگری به توان علمی و فناورانه آنها گره خورده است. غنیسازی اورانیوم در زمره فناوریهای «لبه علم» قرار دارد که تنها تعداد معدودی از کشورها به آن دست یافتهاند. عضویت در این باشگاه علمی، جایگاه و اعتبار قابل توجهی برای ایران به همراه دارد. از دست دادن این جایگاه، یک عقبگرد حیثیتی خواهد بود.
گرچه شاید به طور مستقیم قابل اندازهگیری نباشد، اما تأثیر روانی برنامه هستهای بر جامعه و نیروهای مسلح را نمیتوان نادیده گرفت. تقویت همانطور که پیشتر اشاره شد، دستاوردهای علمی بزرگی مانند غلبه بر پیچیدگیهای غنیسازی، به ویژه توسط دانشمندان جوان کشور و در شرایط تحریم، تأثیر عمیقی بر تقویت روحیه خودباوری و غرور ملی دارد. این احساس که ما میتوانیم به پیچیدهترین علوم روز دنیا دست یابیم، یک سرمایه اجتماعی مهم است که میتواند موتور محرکه پیشرفت در سایر عرصهها نیز باشد. تعطیلی آن، این روحیه را به شدت مخدوش خواهد کرد.
2- آیا با تعطیلی کامل غنیسازی تحریمها به طور کامل برداشته خواهد شد؟
بسیاری از تحریمهای اعمالشده علیه ایران، قدمتی بسیار فراتر از برنامه هستهای دارند و ریشه در انقلاب اسلامی و سیاستهای مستقلانه جمهوری اسلامی ایران دارد. تحریمها با عناوین مختلفی چون حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر و برنامههای موشکی نیز اعمال شدهاند و حتی در دوره اجرای برجام و تعلیق بسیاری از فعالیتهای هستهای، تحریمهای غیرهستهای نه تنها پابرجا ماندند بلکه برخی از آنها تشدید نیز شدند. خروج یکجانبه آمریکا از برجام در سال 2018، در حالی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی بارها پایبندی ایران را تأیید کرده بود، شاهدی بر این مدعاست که برنامه هستهای، اگرچه بهانه مناسبی برای اجماعسازی جهانی علیه ایران بوده، اما تمام ماجرا نیست.
البته که حفظ و توسعه توانمندی غنیسازی بدون چالش نیست. فشارهای بینالمللی، تحریمهای اقتصادی، هزینههای مالی و نیاز به دیپلماسی فعال و هوشمند برای مدیریت پیامدهای سیاسی آن، همگی از جمله این چالشها هستند. اما راهبرد صحیح، نه پاک کردن صورت مسئله با تعطیلی این توانمندی راهبردی، بلکه مدیریت هوشمندانه آن است؛ به گونهای که ضمن حفظ دستاوردهای کلیدی و حقوق مسلم کشور، هزینهها به حداقل رسیده و از فرصتهای آن برای پیشبرد منافع ملی حداکثر استفاده به عمل آید. شفافیت در چارچوب تعهدات بینالمللی، همکاری با آژانس (ضمن حفظ خطوط قرمز منافع ملی) و استفاده از دیپلماسی برای تنشزدایی و ایجاد تفاهم، میتواند به مدیریت این چالشها کمک کند.
حتی اگر فرض کنیم با تعطیلی کامل غنیسازی، بخشی از تحریمها برداشته شود، چه تضمینی وجود دارد که بهانههای جدیدی برای ادامه فشارها مطرح نشود؟ تجربه نشان داده که سیاست فشار حداکثری با هدف تغییر رفتار بنیادین ایران (و نه صرفاً در موضوع هستهای) یا حتی تغییر نظام دنبال میشود. بنابراین، گره زدن تمام مشکلات اقتصادی کشور به برنامه هستهای و تصور اینکه با تعطیلی آن، همه درها به روی ایران باز خواهد شد، تحلیلی سادهاندیشانه و فاقد دقت تاریخی و راهبردی است. مشکل اصلی، استقلالطلبی و عدم تبعیت ایران از نظام سلطه است و فناوری هستهای یکی از نمادهای این استقلالطلبی است.
3- مگر تا الان چه استفادهای از فناوری هستهای کردهایم که حالا باید هزینههای زیادی برای داشتنش بدهیم؟
فناوری هستهای و غنیسازی در سطوح پایین، پیشنیاز تولید بسیاری از رادیوایزوتوپها و رادیوداروها است که در تشخیص و درمان بیماریهای صعبالعلاج، بهویژه انواع سرطانها، کاربرد حیاتی دارند. سالانه جان میلیونها نفر در سراسر جهان با استفاده از این داروها نجات مییابد یا کیفیت زندگیشان بهبود مییابد. تحریمها در این حوزه نیز مشکلات جدی برای بیماران ایجاد کرده است. توانمندی داخلی در این زمینه، یعنی نجات جان شهروندان و بینیازی از وارداتی که هر لحظه ممکن است قطع شود. سازمان انرژی اتمی ایران در سالیان اخیر پیشرفتهای چشمگیری در تولید رادیوداروهای متنوع داشته و حتی به برخی کشورها صادرات نیز انجام داده است. این توانمندی بدون دسترسی به مواد اولیه و فناوریهای مرتبط با چرخه سوخت، از جمله غنیسازی در سطوح مورد نیاز برای راکتورهای تحقیقاتی تولیدکننده ایزوتوپ، ممکن نبود.
از پرتودهی هستهای برای افزایش ماندگاری محصولات کشاورزی، کنترل آفات، ایجاد جهشهای مفید در بذرها برای تولید محصولات مقاومتر و پربازدهتر و همچنین در مدیریت منابع آب و خاک استفاده میشود. در شرایطی که کشور با چالشهایی چون کمآبی و لزوم افزایش بهرهوری در کشاورزی مواجه است، فناوری هستهای میتواند به امنیت غذایی کشور کمک شایانی کند.
کاربردهای صنعتی هستهای شامل رادیوگرافی صنعتی برای کنترل کیفیت قطعات و جوشها، استفاده از ردیابهای ایزوتوپی در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و توسعه مواد جدید با ویژگیهای خاص است. به علاوه، در حال حاضر نیروگاه بوشهر (ظرفیت نصبشده 1,020 مگاوات) به شبکه برق سراسری متصل شده و اکنون به طور مستمر برق تولید میکند. بنا بر اعلام رسمی، خروجی نیروگاه در سال 2012 به 100٪ ظرفیت رسید و پس از تعمیرات دورهای در سال 1404 (تا سال 2030) همچنان فعال خواهد بود. برنامههایی هم برای احداث نیروگاههای جدید (مانند فاز 2 و 3 بوشهر و نیروگاه دارخوین) وجود دارد که در آینده نیازمند سوخت داخلی خواهند بود. اگرچه سهم هستهایها در سبد برق کشور هنوز اندک است (حدود 1.1٪ ظرفیت کل) اما این صرفاً آغاز کار است. از سوی دیگر غنیسازی تنها برای تولید برق آینده انجام نمیشود؛ تأمین سوخت راکتورهای تحقیقاتی و صنعتی بر مبنای چرخه سوخت بومی استوار است.
4- چرا غنیسازی را متوقف نکنیم و کشور را از این همه تحریم و مشکلات خلاص نکنیم؟
قطعاً فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها، واقعی و دردناک است. اما تقلیل دادن مسئلهای با این ابعاد راهبردی به یک محاسبه ساده اقتصادی که چقدر هزینه کردهایم و در مقابل برق هستهای نداریم یا شیرخشک به سختی میآید» نگاهی ناقص و کوتاهمدت است. مشکل تحریم شیرخشک و دارو، در درجه اول یک مسئله انسانی و ناشی از بیاخلاقی تحریمکنندگان است که ادعا میکنند تحریمها شامل اقلام بشردوستانه نمیشود اما در عمل با ایجاد موانع بانکی و مالی، مانع از ورود این اقلام میشوند. اینکه فناوری هستهای و غنیسازی بهانهای برای این فشارها شده، نافی اهمیت آن فناوری نیست. راهحل، نه عقبنشینی و پاک کردن صورت مسئله، بلکه یافتن راههایی برای خنثیسازی تحریمها، تقویت دیپلماسی عزتمندانه و اتکا به توان داخلی است. اگر ایران از حق غنیسازی خود کوتاه بیاید، چه تضمینی برای عدم طرح خواستههای جدید (موشکی، حقوق بشر، سیاستهای منطقهای) و تشدید فشارها در آن حوزهها وجود دارد؟ تجربیات روابط بینالملل بیانگر آن هستند که تسلیم در یک جبهه، اغلب طرف مقابل را به پیشروی در جبهههای دیگر ترغیب میکند. آیا از دست دادن یک مؤلفه مهم از استقلال و قدرت ملی در درازمدت هزینهی بیشتری بر کشور تحمیل نخواهد کرد؟
ایران در سال 2015 برجام و محدودیت در درصد غنیسازی را پذیرفت؛ اما پس از توافق هستهای تاکنون بازهم برخی تحریمها تعلیق نشدهاند. به بیان دیگر، حتی اگر غنیسازی متوقف شود، دشمن ممکن است دلیل جدیدی برای فشار یابد. بنابراین صرف کنار گذاشتن غنیسازی تضمینکننده رفع تحریم نیست و در عین حال منافع ملی و خودکفایی را از بین میبرد.
5- این همه هزینهای که برای فناوری هستهای دادهایم، چه زمانی و چگونه قرار است به نتیجه برسد؟
سرمایهگذاری در برنامه هستهای باید دید بلندمدت و استراتژیک داشته باشد. بودجه اختصاصیافته به غنیسازی صرفاً هزینه نیست، بلکه بستری برای رشد صنایع و پرورش نیروهای متخصص فراهم کرده است. هزینههای برنامههای بزرگ فناوری (مانند توسعه ماهواره یا موشک) نیز رقمهای سنگینی دارد، اما نتایج آن در امنیت و فناوری بازگشت مییابد. از طرفی با وجود عدم بهرهبرداری کامل از این توان، دستاوردهای علمی و صنعتی این برنامه در بخشهایی از صنعت پزشکی، انرژی و دفاع به کار رفته است. بنابراین، غنیسازی را نباید تنها بر اساس تولید برق سنجید، بلکه باید اثرات کلان آن بر چرخه فناوری کشور را مدنظر داشت. اما باید توجه داشت که رسیدن به چنین نقطه ای یک اتفاق چند ساله نیست؛ بلکه چندین دهه زمان می برد تا فناوری هستهای بتواند کارکردهای خود را در صنعت نشان دهد.
هزینههای انجام شده در صنعت هستهای، تنها هزینه نیست، بلکه سرمایهگذاری برای آینده علمی، فناورانه، صنعتی و امنیتی کشور است. بسیاری از فناوریهای پیشرفته در ابتدا هزینهبر هستند، اما منافع بلندمدت آنها جبرانکننده خواهد بود. تربیت هزاران متخصص و دانشمند در این حوزه، ایجاد زیرساختهای پیشرفته تحقیقاتی و صنعتی و دستیابی به دانشی که غیرقابل بازگشت است، خود یک سرمایه عظیم ملی است.
اهمیت راهبردی غنیسازی برای جمهوری اسلامی ایران فراتر از یک گزینه برای تنوعبخشی به سبد انرژی یا تولید رادیودارو است. این توانمندی، یک اهرم کلیدی در معادلات پیچیده ژئوپلیتیک منطقه، ستون فقرات استقلال راهبردی کشور در حوزه فناوریهای پیشرفته، موتور محرک توسعه علمی و صنعتی در بلندمدت و نمادی از اعتبار و حیثیت ملی در صحنه بینالمللی است. تصمیم به حفظ و توسعه هوشمندانه این دانش، نه از سر لجاجت، بلکه برآمده از یک فهم عمیق از الزامات امنیت ملی، منافع درازمدت و آرمانهای استقلالطلبانه ملتی است که نمیخواهد در آیندهی جهان، صرفاً یک مصرفکننده و دنبالهرو باشد. هزینههایی که امروز برای حفظ این توانمندی پرداخت میشود، سرمایهگذاری برای فردایی است که در آن، ایران بتواند با دستی پر و از موضع قدرت، جایگاه شایسته خود را در نظم نوین جهانی تثبیت کند. تعطیلی غنیسازی، به معنای از دست دادن یک قابلیت استراتژیک بیبدیل است که بازآفرینی آن در آینده، اگر نگوییم ناممکن، بسیار دشوارتر و پرهزینهتر خواهد بود. این توانمندی، میراثی گرانبها برای نسلهای آینده ایران است که باید با درایت و قاطعیت از آن صیانت شود.
انتهای پیام/