چرا غنی سازی ـ 2 | منافع و ابعاد راهبردی برای ایران

گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم:در شماره قبلی از این سلسله یادداشتها به ماهیت فرایند غنیسازی و چرایی مخالفتهای نظام سلطه و سردمداران استکبار جهانی با دستیابی ایران اسلامی به این فناوری اشاره شد. در این نوشتار ابعاد راهبردی این فناوری و تأثیر آن در تأمین منافع ملی و افزایش قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی در برابر مقاصد شوم دشمنان انقلاب اسلامی و ملت ایران را مورد بررسی قرار خواهیم داد و به همین مناسبت با نگاهی عبرت آمیز به تجربه های کشورهای مختلف نظر خواهیم کرد.
ابعاد راهبردی فناورانه دانش غنیسازی کدامند؟
تحلیل اهمیت راهبردی غنیسازی اورانیوم کشور هنگامی که از چارچوب منافع مستقیم و ملموسی چون کاربردهای پزشکی یا انرژی فراتر دیده شود، ابعاد عمیقتر و پیچیدهتری به خود میگیرد. در اینجا سعی میشود لایههای راهبردی در خصوص فواید عمومی فناوری هستهای را مورد واکاوی قرار دهیم.
فراتر از تأمین سوخت برای نیروگاهها، دانش و فناوری مرتبط با غنیسازی، پیامدهای جانبی گستردهای برای توسعه صنعتی و علمی کشور دارد که شاید کمتر به آن توجه شود.
1. سرریز دانش و فناوری به سایر صنایع
فرآیند غنیسازی اورانیوم نیازمند دستیابی به سطوح بسیار بالایی از دقت و کیفیت در حوزههایی چون مهندسی مواد (آلیاژهای خاص، کامپوزیتها)، مهندسی خلاء، ساخت سانتریفیوژهای با سرعت بسیار بالا، سیستمهای کنترل دقیق، لیزر و نرمافزارهای شبیهسازی پیچیده است. دانشی که در این فرآیند تولید و بومیسازی میشود، به طور مستقیم یا غیرمستقیم قابل انتقال و استفاده در سایر صنایع پیشرفته کشور نظیر هوافضا، صنایع دفاعی دقیق، تولید تجهیزات پزشکی پیشرفته و صنایع نیازمند ماشینکاری و کنترل کیفیت فوق دقیق است. این یک اثر جانبی مثبت بسیار مهم است که سرمایهگذاری در صنعت هستهای را از یک هزینه صرف، به یک موتور محرک برای توسعه فناوری در سایر بخشها تبدیل میکند.
2. تربیت نیروی انسانی متخصص و ایجاد زیستبوم نوآوری
چالشهای فنی برنامه هستهای و تلاش برای حل مسائل آن، منجر به تربیت نسلی از دانشمندان و مهندسان بسیار ماهر در رشتههای مختلف شده است. این سرمایه انسانی، ارزشمندترین دارایی کشور در مسیر توسعه فناورانه است. مراکز تحقیقاتی و صنعتی مرتبط با برنامه هستهای، به مرور به هابهای نوآوری تبدیل میشوند که میتوانند به حل مسائل پیچیده در سایر حوزهها نیز کمک کنند. حفظ برنامه غنیسازی، به معنای حفظ این زیستبوم علمی و تداوم فرآیند تربیت نیروی متخصص است.
3. آمادگی برای فناوریهای هستهای آینده (مانند گداخت هستهای)
جهان علم در حال حرکت به سمت نسلهای جدیدتر و ایمنتر فناوری هستهای، از جمله راکتورهای کوچک ماژولار (SMRs) و در افق دورتر، فناوری گداخت هستهای (Fusion) است. تسلط بر چرخه سوخت شکافت هستهای (Fission)از جمله غنیسازی، یک پیشنیاز دانشی و تجربی مهم برای ورود موفقیتآمیز به این عرصههای نوین است. کشوری که امروز از توسعه دانش پایه هستهای خود صرفنظر کند، فردا در رقابت برای دستیابی به فناوریهای پیشرفتهتر و استراتژیکتر هستهای نیز عقب خواهد ماند.
از تجارب دیگر کشورها چه درسهایی برای ایران میتوان گرفت؟
تجربه تلخ لیبی
یکی از بارزترین نمونهها، تجربه لیبی در دوران معمر قذافی است. لیبی در اوایل دهه 2000 میلادی، تحت فشارهای غرب و با وعده بهبود روابط و رفع تحریمها، برنامه تسلیحات کشتار جمعی خود (شامل برنامه هستهای نوپا و تسلیحات شیمیایی) را به طور کامل برچید و تجهیزات خود را داوطلبانه تحویل داد. اما این اقدام نه تنها منجر به عادیسازی کامل روابط و توسعه اقتصادی نشد، بلکه پس از چند سال، با تغییر شرایط بینالمللی و بروز ناآرامیهای داخلی (بهار عربی)، همان قدرتهایی که مشوق لیبی برای خلع سلاح بودند، از ضعف دفاعی این کشور استفاده کرده و با مداخله نظامی مستقیم، موجب سرنگونی قذافی و ایجاد یک بحران طولانیمدت و ویرانگر در لیبی شدند که تا به امروز ادامه دارد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند اگر قذافی توانمندیهای بازدارنده خود را حفظ کرده بود، سرنوشت دیگری در انتظارش بود. درس بزرگ لیبی این است: تسلیم شدن در برابر فشار و دست کشیدن از مؤلفههای قدرت، لزوماً امنیت و رفاه نمیآورد، بلکه میتواند به آسیبپذیری بیشتر منجر شود.
اوکراین و یادداشت بوداپست
اوکراین پس از فروپاشی شوروی، سومین قدرت بزرگ هستهای جهان از نظر تعداد کلاهکهای اتمی بود که آن را در خاک خود به ارث برده بود. در سال 1994، اوکراین با امضای یادداشت بوداپست با آمریکا، روسیه و بریتانیا، در ازای دریافت تضمینهای امنیتی برای حاکمیت و تمامیت ارضی خود، تمامی سلاحهای هستهای خود را به روسیه منتقل کرد و به پیمان ان.پی.تی به عنوان یک کشور غیرهستهای پیوست. اتفاقات سالهای 2014 (الحاق کریمه به روسیه) و تهاجم نظامی روسیه در سال 2022 به اوکراین، نشان داد که آن تضمینهای امنیتی در برابر منافع قدرتهای بزرگ، اعتبار چندانی ندارند. بسیاری در اوکراین و جهان امروز حسرت آن توانمندی از دست رفته را میخورند و معتقدند که اگر اوکراین سلاحهای هستهای خود را حفظ کرده بود، شاید تاریخ به گونه دیگری رقم میخورد. این نمونه نشان میدهد که اتکا به تضمینهای دیگران برای امنیت ملی، بسیار شکننده است و داشتن توانمندیهای بومی، حتی اگر مستقیماً نظامی نباشد، اهمیت دارد.
آفریقای جنوبی
آفریقای جنوبی تنها کشوری است که به سلاح هستهای دست یافت و سپس داوطلبانه آن را کنار گذاشت. این اقدام در اواخر دوران آپارتاید و در آستانه انتقال قدرت به اکثریت سیاهپوست صورت گرفت و دلایل پیچیدهای داشت، از جمله نگرانی رژیم آپارتاید از افتادن این سلاحها به دست دولت جدید و همچنین تلاش برای عادیسازی روابط با جهان پس از آپارتاید. وضعیت آفریقای جنوبی کاملاً متفاوت با ایران است؛ آنها به سلاح رسیده بودند و در یک تحول سیاسی داخلی بزرگ آن را کنار گذاشتند. ایران هنوز در مسیر توسعه فناوری صلحآمیز و تحت شدیدترین فشارهای خارجی قرار دارد و هدفش کسب استقلال فناورانه است، نه تولید سلاح. با این حال، تجربه آفریقای جنوبی هم نشان داد که حتی پس از کنار گذاشتن برنامه نظامی، چالشهای اقتصادی و اجتماعی آن کشور همچنان پابرجا ماند و این اقدام، لزوماً به یک شکوفایی اقتصادی آنی منجر نشد.
کشورهای موفق در توسعه فناوری هستهای
در مقابل، کشورهایی مانند فرانسه، ژاپن، کره جنوبی و حتی هند و پاکستان (که مسیر نظامی را نیز پیمودند)، با سرمایهگذاری بر فناوری هستهای، توانستهاند به امنیت انرژی، پیشرفت علمی و در مواردی بازدارندگی دست یابند. اگرچه برخی از این کشورها متحدان غرب محسوب میشوند و مسیر هموارتری داشتهاند، اما اصل پافشاری بر دستیابی به دانش و فناوری بومی، در همهی آنها مشترک است. حتی کشوری مانند برزیل نیز که در مقاطعی فعالیتهای مرتبط با غنیسازی داشته و بر حق خود برای توسعه چرخه سوخت پافشاری کرده، نشان میدهد که این یک مسئله صرفاً مختص ایران نیست، بلکه بخشی از تلاش کشورهای در حال توسعه برای کسب جایگاه شایسته خود در جهان است.
انتهای پیام/