ستارهشناسان جرمی با تقارن بینقص و منشاء اسرارآمیز را در دل راه شیری شناسایی کردهاند
مشکل هر دو سناریو این است که مدلهای تکاملی برای ابرنواخترهای نوع Ia پیشبینی میکنند که باید پرتوی ایکس نیز وجود داشته باشد؛ اما نبود پرتو ایکس در مورد تِلیوس، موضوعی گیجکننده است.
بر اساس احتمال دیگر، تِلیوس بقایای یک ابرنواختر نوع Iax است؛ نوعی از ابرنواختر Ia که بهطور کامل کوتوله سفید را نابود نمیکند، بلکه یک ستارهی «زامبی» بهجا میگذارد. این فرضیه بهخوبی با ویژگیهای تابشی تِلیوس سازگار است؛ اما در این صورت باید در فاصلهای بسیار نزدیکتر، یعنی حدود ۳۲۶۲ سال نوری قرار داشته باشد.
تلیوس ممکن است باقیمانده نوع خاصی از ابرنواختر موسوم به Iax باشد
در سناریوی فوق، تِلیوس با عرض تقریبی ۱۱ سال نوری کمی کوچکتر خواهد بود. حتی ستارهای در همین فاصله نیز شناسایی شده که میتواند کاندیدای همان ستارهی زامبی باشد؛ اما هیچکدام از اندازهگیریهای مستقل دیگر برای تعیین فاصلهی تِلیوس، چنین فاصلهی نزدیکی را تأیید نمیکنند.
چنین مشکلاتی باعث شدند که موضوع عجیب تقارن تقریبا کامل تلیوس کمی به حاشیه برود. بقایای ابرنواخترها تقریباً همیشه به نوعی نامتقارن هستند. خود انفجار ممکن است نامتقارن باشد؛ مواد در حال انبساط ممکن است به گاز یا غبار میانستارهای که از قبل در آن نزدیکی وجود داشته برخورد کنند و در نهایت، پوسته آنقدر گسترش مییابد که شروع به تکهتکهشدن میکند.
بااینحال، اگر ابرنواختر بهصورت متقارن رخ دهد و در منطقهای خلوت و خالی از ماده منفجر شود، میتواند بهطور متقارن منبسط شود. در این حالت، صرفاً هنوز به مرحلهی تکهتکهشدن نرسیده است. چنین پدیدهای به ندرت رخ میدهد، اما غیرممکن نیست و همین باعث میشود تِلیوس واقعاً خاص و جذاب باشد. فقط باید بیشتر آن را بررسی کنیم تا داستانش را بفهمیم.
مطالعهی پژوهشگرها به مجلهی نشریات انجمن اخترشناسی استرالیا ارسال شده و هماکنون در پایگاه پیشانتشار آرکایو در دسترس قرار دارد.