رانیری و بازگشت برای نجات آتزوری؛ ماموریتی غیرقابل انکار

خبرورزشی | با کلودیو رانیری میتوان بیپرده درباره هر چیزی صحبت کرد. او در جهانی که اغلب سطحی و زودگذر است، انتخاب کرده که خودِ واقعیاش را بیواسطه نشان دهد. با آن شور همیشگیاش، خندهی خاص، و چشمهایی که هنگام لبخند به خطی باریک بدل میشوند، همیشه آماده است تا خودش را روایت کند—نه از زبان دیگران، بلکه بیواسطه از دل.
سه سال پیش در جشنواره ورزش ترنتو، همانجا که قصهای از یک زندگی حرفهای عجیبوغریب را مرور میکرد—پُر از فراز، فرود، و سبک خاص خودش—آشکار بود که هنوز تمام نشده. از کالیاری حرف زد، “مادر” لقبش داد. و رم؟ “همسر” او بود. و شاید همانجا در دلش نجوایی بود برای بازگشت. و بالاخره، چندی بعد، ساردنیا دوباره صدایش زد. فصلی دیگر، در کتابی که عنوانش چیزی نیست جز: زندگی یک مربی استثنایی.
اما حالا، برگ دیگری ورق خورده؛ تلفنی در دل ستهای آلکاراز و سینر، که او را دوباره به چالش کشید. خانوادهاش هنوز نمیدانستند، اما او با خودش کلنجار میرفت: چگونه میشود نه گفت؟ نه به خودت، نه به عشقی که به تیم ملی داری؟
دو مسئولیت، یک مأموریت
شاید عجیب به نظر برسد، اما فریدکینها موافقت کردند: او میتواند همزمان هم مشاور رئیس رم باشد، هم سرمربی تیم ملی. نمونههای تاریخی هم کم نیست؛ از فرگوسن تا میخلز، مربیانی که دو صندلی را همزمان مدیریت کردند. اما در مورد رانیری، ماجرا فرق دارد. او این کار را بیتعارف و با دل انجام میدهد.
و البته، شوخیها هم شروع شدهاند: «ببین کلودیو، حالا اگر یکی از بازیکنان رم را دعوت کنی، چه کسی حرفی دارد؟» جملهای که سر شام دیشب، لبخند به لبها آورد. اما رانیری، خوب میداند چه کار میکند.
تنها شاید اندکی ناراحتی از گفتن این تصمیم به دوستانی چون گاسپرینی باشد. اما در نهایت، یک سؤال بیشتر باقی نمیماند: واقعاً میشود به ایتالیا نه گفت؟
نه، نمیشود. اگر کالیاری مادر است، رم همسر، ایتالیا چیزی نیست جز خودِ ما. تیمی که با آن بزرگ شدیم، گریه کردیم، فریاد زدیم. مأموریتی که انگار برای رانیری دوخته شده.
او کسی است که با لسترسیتی رؤیایی را واقعی کرد؛ قهرمانیای که بدون رهبری، باور، و بینش فوتبالیاش ممکن نبود. و حالا، همان رانیری آماده است برای فصل جدیدی—روی نیمکتی که احساسات ملی یک ملت را در دل دارد.
او همیشه معتقد بوده مربی باشگاهی و ملی، دو چهره از یک حرفهاند. و امسال، با رم، باز هم نشان داد چطور میشود تیمی را از درون زنده کرد.
اکنون، تنها یک هدف باقیست: نجات جام جهانی. و اگر کسی بتواند این رؤیا را ممکن کند، بیتردید، او کلودیو رانیری است.